Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 110 (881 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Was ist der Tarif um das Internet zu benutzen? U نرخ استفاده از اینترنت چقدر است؟
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Was ist der Tarif um das Telefon zu benutzen? U نرخ استفاده از تلفن چقدر است؟
wie immer U هر چقدر
inwiefern <adv.> U چقدر
Internet {n} اینترنت
Wie weit? U چقدر فاصله [دارد] ؟
Wieviel hast du ausgegeben? U تو چقدر خرج کردی؟
Impressum {n} U افهارنامه [ اینترنت]
Internetanschluss {m} U دسترس به اینترنت
Internetverbindung {f} U دسترس به اینترنت
Wieviel U چقدر [سبک نوشته قدیمی]
Wieviel kostet das? U قیمت این چقدر است؟
Wie lange ist die Wartezeit? U تاخیر چقدر طول می کشد؟
Wie viel pro Stunde? U ساعتی چقدر [قیمتش است] ؟
Ich möchte meine Internt Wertkarte wiederaufladen. شارژ اینترنت میخوام.
Was kostet der Spaß? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Was soll der Spaß denn kosten? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel muss ich löhnen? U چقدر خرج روی دستم می افتد؟
Wie viel kostet eine Fahrkarte nach Kassel? U یک بلیط به کاسل چقدر قیمتش است؟
Wie viel kostet es zum Flughafen? U نرخ [تاکسی] به فرودگاه چقدر است؟
Internetcafe {n} U قهوه خانه با دسترسی به اینترنت
Wie viel kostet ein Zimmer für zwei Personen? U بهای یک اتاق برای دو نفر چقدر است؟
Wie viel für eine Stunde Stadtbesichtigung? U چقدر [می گیرید] برای یک ساعت گردش شهر؟
Wie viel kostet ihr günstigstes Zimmer? U قیمت ارزانترین اتاق شما چقدر است؟
Wieviel kostet ein Brief nach Iran? U قیمت [فرستادن ] بک نامه به ایران چقدر است؟
wie hoch ist mein Konto belastbar? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
um zu sehen, aus welchem Holz er geschnitzt ist <idiom> U تا ببینیم او [مرد] چقدر توانایی [تحمل] دارد
Medien {pl} U رسانه ها [رادیو تلویزون اینترنت روزنامه]
Weißt du noch, wie arm wir damals waren? U آیا هنوز یادت میاد، که چقدر فقیر بودیم.
Ich weiß immer noch nicht so genau, wie gut du wirklich bist. U من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
Ich kannte das Tempolimit nicht. U من نمی دانستم بالاترین اندازه سرعت چقدر است.
im Internet Unwahrheiten verbreiten U در اینترنت متن های ناواقعی پخش کردن
Wie viel pro Stunde [halben Tag,Tag, Woche] ? U ساعتی [نصف روز. روزانه. هفته ای] چقدر قیمتش است؟
Bist du noch da? U هنوز هستی ؟ [مانند پشت تلفن یا درچت اینترنت]
Hotspot {m} U محل دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
Wir versuchen festzustellen, wie gut das System funktioniert. U ما سعی می کنیم بسنجیم که این دستگاه چقدر خوب کار می کند.
öffentlicher WLAN-Einwahlpunkt {m} U محل عمومی دسترس بیسیم به اینترنت [مثال در قهوه خانه]
das Maul aufreißen <idiom> U چیزهایی را بگویند که به مردم نباید گفت [مثال چقدر پول درمی آورد ماهانه]
Verrückter Verkehr, nicht? U چقدر وضع ترافیک بد است. درست است؟
Benutzung {f} U استفاده
bin U استفاده
Verwendung {f} U استفاده
Auswertung {f} U استفاده
Nutzung {f} [von etwas] U استفاده [از چیزی]
nützlich <adj.> U قابل استفاده
praktisch <adj.> U قابل استفاده
einsetzbar <adj.> U قابل استفاده
brauchbar <adj.> U قابل استفاده
missbrauchen U سو استفاده کردن
zweckmäßig <adj.> U قابل استفاده
funktionstüchtig <adj.> U قابل استفاده
funktionsfähig <adj.> U قابل استفاده
dienlich <adj.> U قابل استفاده
zweckdienlich <adj.> U قابل استفاده
gebrauchsfähig <adj.> U قابل استفاده
Brauchbarkeit {f} U قابلیت استفاده
einsatzfähig <adj.> U قابل استفاده
nutzbar <adj.> U قابل استفاده
gebräuchlich <adj.> U قابل استفاده
anwendbar <adj.> U قابل استفاده
verwendbar <adj.> U قابل استفاده
verwertbar <adj.> U قابل استفاده
Verwendbarkeit {f} U قابلیت استفاده
benutzbar <adj.> U قابل استفاده
Amtsanmaßung {f} U سو استفاده از قدرت
Beipackzettel {m} U برگچه دستور استفاده
Ausnützung {f} U استفاده کامل [از فرصت]
Jemandem auf den Fuß treten <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
Elektrochemie {f} U استفاده از برق در شیمی
Benutzung {f} U کاربرد [سودمندی] [استفاده ]
Gebrauch {m} U کاربرد [سودمندی] [استفاده ]
Verwendung {f} U کاربرد [سودمندی] [استفاده ]
Anwendung {f} U کاربرد [سودمندی] [استفاده ]
Einsatz {m} U کاربرد [سودمندی] [استفاده ]
Kopie für den privaten Gebrauch U نسخه برای استفاده شخصی
diese Regeln anwenden U از این قاعده ها استفاده کردن
belangvoll <adj.> U مهم [به ندرت استفاده میشود]
entwerten U باطل کردن [ بلیط پس از استفاده]
Abschrift für den privaten Gebrauch U نسخه برای استفاده شخصی
Abfallverwertung {f} U استفاده مجدد از مواد زاید
Im Notfall nicht benützen. U هنگام اضطراری استفاده نشود.
etwas [Akkusativ] als Vorrat einlagern U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
etwas [Akkusativ] speichern U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
einen Vorrat von etwas [Dativ] anlegen U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
Balsaholz {n} U چوب سبک و قابل استفاده [نوعی]
Beziehungen spielen lassen U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
[Viele] Strippen ziehen U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
die konsequente Anwendung der Auswahlkriterien U سازگاری و هماهنگی در استفاده از معیارهای واجد شرایط
durchgehend wissenschaftlich vorgehen U بدون تناقض از روشهای علمی استفاده کردن
Der Koch ist recht großzügig mit dem Salz. U آشپز خیلی زیادی از نمک استفاده می کند.
Schlepperfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Schleuserfahrzeug {n} U خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
Bitte benutzen Sie die ausgeschilderten Umleitungen! U لطفا از جادههای انحرافی با تابلو راهنما استفاده کنید!
Bauchlandung {f} U فرود اجباری هواپیما بر روی شکم و بدون استفاده از چرخ ها
Der Kreditnehmer kann über den Betrag völlig frei verfügen. U وام گیرنده کاملا مختار به استفاده ازاین مبلغ است .
kein Mensch ist unbegrenzt belastbar. U هیچ کس نمی تواند کار [سو استفاده] را به طور نامحدود تحمل بکند.
Ich bin ein großer Verfechter natürlicher Reinigungsmittel. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
nützen U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ] [در جنوب آلمان ] [در اتریش ] [در سوئیس]
benützen U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ] [در جنوب آلمان ] [در اتریش ] [در سوئیس]
Likör {m} U لیکور [ مشروب شیرین و با طعم میوه یا بادم که بیشتر در آشپزی استفاده می شود] [ آشپزی]
anwenden U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ]
verwenden U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ]
gebrauchen U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ]
benutzen U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ]
nutzen U بکاربردن [بکار انداختن] [استفاده کردن] [مصرف کردن ]
Pidginsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Mischsprache {f} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
Kauderwelsch {n} U زبانی مخلوط از چند زبان که ساده و با کمی دستور زبان بین افراد با زبانهای مختلف استفاده می شود
einen kalten Arsch kriegen <idiom> U در جایی خیلی سرد بودن [اصطلاح بسیار کم استفاده] [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
sich einen kalten Arsch holen <idiom> U در جایی خیلی سرد بودن [اصطلاح بسیار کم استفاده] [اصطلاح روزمره] [اصطلاح رکیک]
Recent search history Forum search
1در قسمت فارسی امکان استفاده ار بولی یا [||] نیست .
2Wie gut sprichst du Deutsch ?
4richtig geschrieben?:(Ich habe die Besuche aus der Heimat.)
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
3چقدر فارسى بلدى؟
1امروز به یومن اینترنت...:(Heutzutage Verdank Internet...(richtig?
2Eine Bitte an Web Master!:-): Wir müssen jedesmal "(code amniati) schreiben bei jeder Frage..das nimmt viel Zeit:-(( und man verzichtet langsam auf diese Website..ich mag Ihre Website sehr ..aber..
4کلمه عقل درزبان آلمانی چیست مثلا تو عقل نداری.
2Cool کلمه را بعضی درجاهای مختلف استفاده میکند ولی معنای سرد را نمدهد.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com